[feed
]

 

۲۱ فروردین ۱۳۸۱

 

از زندگي-از اين همه تكرار-خسته ام از هاي و هوي كوچه و بازار،خسته ام دلگيرم از ستاره و آزرده ام زماه امشب دگرزهركه وهركار،خسته ام دل خسته،سوي خانه،تن خسته مي كشم آوخ.....كزين حصار دل آزار خسته ام بيزارم از خموشي تقويم روي ميز وزدنگ دنگ ساعت ديوار خسته ام از او كه گفت:«يار تو هستم»ولي نبود از خود كه بي شكيبم و بي يار،خسته ام تنها ودل گرفته و بيزار و بي اميد ازحال من مپرس،كه بسيارخسته ام

جلال آریان؛

...........................................................................................................................